مدیرسایت عباسی 1404/03/20 لینک کوتاه: eeihe.ac.ir/c/8310

اخلاق غدیر در خطبه غدیریه

زمانی که اوصاف خوب و فضایل استقبال شد و در درون جای گرفت فرد در کوران حوادث کژراهه نمی‌رود، زمانی که به رذائل و صفات ناپسند روی خوش نشان داده شد و تکرار شد، این صفات بد در درون انسان لانه می‌کند و از انسانی شخصیتی می‌سازد که او را در مقاطع و موارد تصمیم‌گیری گمراه می‌کند و به بیراهه می‌کشاند و اینجاست که «اخلاق غدیر» رخ می‌نماید.

حجت‌الاسلام والمسلمین محمدجواد زارعان، رئیس مؤسسه آموزش عالی اخلاق و تربیت طی یادداشتی، نوشت: غدیر نزد شیعیان و تابعین اهل بیت(ع) موضوعی قابل توجه و امری به جد مورد نظر است. موضوع غدیر، به‌دلیل اهمیت فوق‌العاده آن، از زوایای مختلف و عمدتاً به لحاظ تاریخی، اعتقادی، کلامی، اجتماعی و سیاسی و برخی زوایای دیگر مورد بررسی قرار گرفته است. به هر حال، امامت رکن تفکر شیعی است و غدیر منبع و منشأ آن به حساب می‌آید؛ بدیهی است که این موضوع مهم مد نظر اندیشمندان از مسلمانان و شیعیان قرار گیرد.

اما آنچه در اینجا مراد است بررسی غدیر از جنبه اخلاقی است. صرف نظر از همه جنبه‌های ذکر شده بالا، غدیر در بعد اخلاقی به‌ویژه اخلاق اجتماعی و اخلاق سیاسی چه پیامی دارد؟ در باب اخلاق نیز، محققانی بر آن شده‌اند که برخی زوایای اخلاقی غدیر را مطرح کنند و به نکاتی اشاره کرده‌اند.

بررسی غدیر از منظر اخلاقی با دو مقدمه

در این نوشتار اینک سؤال این است که چرا به رغم اهمیت حادثه غدیر و به رغم جایگاه روشن امیرمؤمنان علی(ع) در جامعه اسلامی، کسانی در همان زمان و در طول تاریخ زیر بار حق نرفتند و با این روشنای حقانیت به مخالفت برخاستند. این سؤال در منظر اخلاقی چه تحلیلی دارد؟

مناسب است در این باب دو مقدمه اشاره شود. مقدمه اول در خصوص بزرگی حادثه است. عظمت واقعه غدیر پس از ظهور اسلام و نبوت رسول گرامی اسلام(ص)، مهم‌ترین واقعه تاریخی و حلقه نهایی فرایند رسالت در اسلام است. پیامبر خدا از آخرین سفر حج در حال بازگشت است. بخشی از کاروان بزرگ حج جلوتر رفته‌اند و عده‌ای هنوز در عقب راهند. هوای گرم حجاز و حاجیان خسته راه، ندای توقف داده می‌شود. همگان به شنیدن پیامی مهم دعوت می‌شوند. رفتگان بازگردند و نیامده‌ها برسند، بنا بر تعیین سرنوشت اسلام است پس از وجود پر برکت رسول خدا.

از سویی کسانی چشم به آینده پس از ایشان بسته‌اند؛ در انتظار جاه و مقامی برای خویش، جامعه نیز از سوی دیگر موارد متعددی از کینه و حقد و دشمنی با علی(ع) را در ذهن دارد؛ اینک همه در انتظار پیامی مهم.

پیام آن‌قدر مهم است که شخص پیامبر(ص) از ابلاغ آن به نوعی ابا دارد. «وَسَأَلْتُ جَبْرَئیلَ أَنْ یسْتَعْفِی لِی السَّلامَ عَنْ تَبْلیغِ ذالِک إِلیکمْ»، در این شرایط پیچیده و سخت، این حادثه بزرگ یعنی اعلان ولایت امیرمؤمنان علی(ع) و جانشینی ایشان رقم می‌خورد.

مقدمه دوم در خصوص جایگاه اجتماعی امیرمؤمنان علی(ع) است. مردم آن زمان به‌ویژه خواص، علی بن ابیطالب(ع) را به‌خوبی می‌شناختند. با علی بزرگ شده بودند. علی را در کودکی و نوجوانی دیده بودند. در کوچه و بازار و در تعاملاتش با دیگران؛ ویژگی‌های بلند شخصیتی او را شناخته‌اند. در دفاع از حق، دفاع از پیامبر، همین علی را در لیلة‌المبیت و کوران حوادث سخت صدر اسلام، در شأن نزول آیات «و هم راکعون» و «یوفون بالنذر» و «امام مبین»؛ در ازدواج با فاطمه، در خیبر و خندق و غزوات دیگر، در عدالت و در خدمت به ایتام و هر چه بگوییم، باز مانده‌ایم. 

و اینک این سؤال مهم پس از دو مقدمه اینکه چه شد که در میان معادله دو بخشی حادثه‌ای چنان مهم از یک‌سو و جانشینی پاک‌ترین پاکان از سوی دیگر، کسانی سر به مخالفت برداشتند و چه می‌شود کسانی در طول تاریخ به رغم روشنی حق زیر بار حق نمی‌روند و از آن سر باز می‌زنند؟ اخلاق در این باب چه جواب و تحلیلی دارد؟

سؤال از آن‌رو مهم است که درس امروز ما نیز می‌شود، در همین عصر انقلاب اسلامی، کسانی از مجاهدان و مبارزان و انقلابیون، امام عزیز را با تمام وجود می‌شناختند. برخی از میان علما و فضلا پای درس او بزرگ شده بودند و حتی به تمرکز بر مشی اخلاقی مشتهر شده بودند و در این زمینه کتاب نوشته بودند، کسانی دیگر سخنان و پیام‌های او را شنیده بودند و بر شرح مبسوط آن تلاش کردند. دیگرانی پیش از این در قم و کسانی بعدها در نجف و پاریس در معیت او بودند و با او به شکلی زندگی کردند. چرا با این همه روشنایی، برخی از همان کسان جلوی امام و اندیشه‌های وی ایستادند؟ چرا کمر به مخالفت با او بستند؟ این سؤال‌ها مهم است، چون امروز بسان هر روز تاریخ، همه انقلابیون از بزرگان و نخبگان و اقشار مختلف، رهبری نظام را از جوانی می‌شناسند، رابطه او را با امام و با انقلاب و با اسلام می‌دانند. لمس کرده‌اند، چرا در این اوضاع روشن توسط همین خواص فتنه رخ می‌نماید و برخی از همین خواص در مقابل امام جامعه می‌ایستند؟

اینجاست که «اخلاق غدیر» رخ می‌نماید و توضیح مطلب اینکه همدمی و همنشینی و همراهی با فضایل و رذائل اخلاقی از انسانی شخصیتی با فضیلت یا رذل و یا خبیث و طیب می‌سازد.

زمانی که اوصاف خوب و فضایل استقبال شد و در درون جای گرفت فرد در کوران حوادث کژ راهه نمی‌رود، زمانی که به رذائل و صفات ناپسند روی خوش نشان داده شد و تکرار شد، این صفات بد در درون انسان لانه می‌کند و از انسان شخصیتی می‌سازد که او را در مقاطع و موارد تصمیم‌گیری گمراه می‌کند و به بیراهه می‌کشاند. مرز اخلاق که سهل است، ایشان را تا مرز الحاد به پیش می‌راند. «ثُمَّ كَانَ عَاقِبَةَ الَّذِينَ أَسَاءُوا السُّوأَى أَنْ كَذَّبُوا بِآيَاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا يَسْتَهْزِئُونَ؛ آن‌گاه فرجام كسانى كه بدى كردند بسى بدتر بود چراكه آيات خدا را تكذيب كردند و آن‌ها را به ريشخند مى‏‌گرفتند.» (سوره روم/ آیه ۱۰)؛ در اینجا مرزها جدا می‌شود و به تعبیر رسول گرامی اسلام(ص) در همین خطبه غدیر، «مَعاشِرَ النّاسِ، إِنَّ الله عَزَّوَجَلَّ لَمْ یکنْ لِیذَرَکمْ عَلی ما أَنْتُمْ عَلَیهِ حَتّی یمیزَ الْخَبیثَ مِنَ الطَّیبِ»، مخاطبان غدیر دو دسته شدند یا بهتر بگوییم دو دسته بودند. جمعی ولو اندک از طیبین، همراهان، پیروان و صحابه راستین «قِلَّةِ الْمُتَّقینَ» که بعدها نیز با علی ماندند و ماندند و بسیاری «کثْرَةِ الْمُنافِقینَ» اما از کسانی که خطبه را شنیدند و ناشنیده انگاشتند و راه خود را بر راه حق ترجیح دادند. چرا چنین شد؟ پاسخ در همان خطبه غدیر و خطبه‌های غدیری پس از آن آشکار است.

صفات رذیله در مضامین و خطبه‌های غدیریه

مجموعه‌ای از این صفات بد شخصیت‌ساز در مضامین و خطبه‌های غدیریه از زمان رسول گرامی اسلامی تا بیانات شخص امیرمؤمنان(ع)، تا امامان معصوم بعد اشاره شده است که مرور بر آن‌ها حکایت ما را روشن می‌کند. مرور بر این صفات ولو ترتیب خاصی در آن نیست هشداری است برای امروز ما.

نفاق و یک راست نبودن با حق اولین رذیله اخلاقی و مانع ره‌یافتگی است. رسول گرامی(ص) در همین خطبه غدیر و در پی اعلان تردید خود برای رساندن پیام الهی وجود منافقان را یکی از موانع اساسی بیان می‌دارد و می‌فرماید: «وَسَأَلْتُ جَبْرَئیلَ أَنْ یسْتَعْفِی لِی (السَّلامَ) عَنْ تَبْلیغِ ذالِک إِلیکمْ - أَیهَاالنّاسُ - لِعِلْمی بِقِلَّةِ الْمُتَّقینَ وَکثْرَةِ الْمُنافِقینَ وَإِدغالِ اللّائمینَ وَ حِیلِ الْمُسْتَهْزِئینَ بِالْإِسْلامِ، الَّذینَ وَصَفَهُمُ الله فی کتابِهِ بِأَنَّهُمْ یقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مالَیسَ فی قُلوبِهِمْ، وَیحْسَبُونَهُ هَیناً وَ هُوَ عِنْدَالله عَظیمٌ؛ و من از جبرئیل درخواستم که از خداوند سلام اجازه کند و مرا از این مأموریت معاف فرماید. زیرا کمی پرهیزگاران و فزونی منافقان و دسیسه ملامت‌گران و مکر مسخره‌کنندگان اسلام را می‌دانم؛ همانان که خداوند در کتاب خود در وصفشان فرموده: به زبان آن را می‌گویند که در دل‌هایشان نیست و آن را اندک و آسان می‌شمارند حال آنکه نزد خداوند بس بزرگ است.» دیگر روشن‌تر از این که نمی‌شود. در آیه ۱۱ سوره فتح می‌فرماید: «يَقُولُونَ بِأَلْسِنَتِهِمْ مَا لَيْسَ فِي قُلُوبِهِمْ؛  با زبان‌هایشان چیزی می‌گویند که در دل‌هایشان نیست.» و این وصفی است که خدای متعالی برای منافقان بیان کرده است و اینک رسول‌الله(ص) آن را مانعی از پذیرفتن پیام حق قلمداد می‌کند.  

حسد، این بلای جان خواص به‌ویژه از اندیشمندان، گویا رسول(ص) این رذیله را به عیان در جمعی از مخاطبان خود می‌دید که ایشان را از این صفت ناپسند اخلاقی پرهیز می‌دارد و فرمود: «مَعاشِرَ النّاسِ، إِنَّ إِبْلیسَ أَخْرَجَ آدَمَ مِنَ الْجَنَّةِ بِالْحَسَدِ، فَلا تَحْسُدُوهُ فَتَحْبِطَ أَعْمالُکمْ وَتَزِلَّ أَقْدامُکمْ؛ هان مردمان! به راستی که شیطانِ اغواگر، آدم را با رشک از بهشت رانده مبادا شما به علی رشک ورزید که کرده‌هایتان نابود و گام‌هایتان لغزان خواهد شد.» جالب آن که به مخاطبان مغرور خویش یادآور می‌شود که آدم کجا و شما کجا! «شما که شمایید و چه بسا دشمن خدا باشید.» گاه یک غفلت کوهی چون آدم(ع) را می‌لرزاند «فَإِنَّ آدَمَ أُهْبِطَ إِلَی الْأَرضِ بِخَطیئَةٍ واحِدَةٍ، وَهُوَ صَفْوَةُالله عَزَّوَجَلَّ، وَکیفَ بِکمْ وَأَنْتُمْ أَنْتُمْ وَ مِنْکمْ أَعْداءُالله؛ آدم به خاطر یک اشتباه به زمین هبوط کرد و حال آن که برگزیده خدای عزوجل بود. پس چگونه خواهید بود شما و حال آن که شما شمایید و دشمنان خدا نیز از میان شمایند.»

منت‌گذاری؛ رذیله‌ای دیگر در سراشیبی باطل. و باز از زبان رسول گرامی اسلام برگرفته از کلام الهی است که در خطبه غدیر فرمود: «مَعاشِرَ النّاسِ، لاتَمُنُّوا عَلَی بِإِسْلامِکمْ، بَلْ لاتَمُنُّوا عَلَی الله فَیحْبِطَ عَمَلَکمْ وَیسْخَطَ عَلَیکمْ وَ یبْتَلِیکمْ بِشُواظٍ مِنْ نارٍ وَنُحاسٍ، إِنَّ رَبَّکمْ لَبِا الْمِرْصادِ؛ هان مردمان! اسلامتان را بر من منت نگذارید؛ که اعمال شما را بیهوده و تباه خواهد کرد و خداوند بر شما خشم خواهد گرفت و سپس شما را به شعله‌ای از آتش و مس گداخته گرفتار خواهد کرد. همانا پروردگار شما در کمین‌گاه است.» این مردمان با این آیه شریفه گویا آشنا بودند که فرمود: «يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ؛ از اينكه اسلام آورده‏‌اند بر تو منت مى‌‏نهند بگو بر من از اسلام ‏آوردنتان منت مگذاريد بلكه اين خداست كه با هدايت‏ كردن شما به ايمان بر شما منت مى‏‌گذارد اگر راستگو باشيد.» (سوره حجرات/ آیه ۱۷)

و اینک رسول خدا یادآور می‌شود که منت‌گذاری راه مردان خدا نیست. شکر به درگاه الهی آورید که شما را از حضیض غفلت و جهالت به نور ایمان روشن کرد. آن را وسیله رشد خود قرار دهید نه ابزار منت‌گذاری بر دیگران، که اگر چنین کنید همه آن به ظاهر کار مثبتی هم که انجام داده‌اید به نابودی خواهد کشید.

شک و تردید در مسیر حق برای کسی که به عیان حق را جلو چشمان خود می‌بیند و آن را لمس می‌کند، جز رذیله غیر قابل قبول نامی ندارد و بر همین اساس است که رسول خدا در بیعت شفاهی از مخاطبان، ایشان را از ورود به تردید نابجا بر حذر می‌دارد و از آن‌ها می‌خواهد که همگان به یک صدا اعلان کنند که «نُبایعُک عَلی ذالِک بِقُلوُبِنا وَأَنْفُسِنا وَأَلْسِنَتِنا وَأَیدینا علی ذالِک نَحْیی وَ عَلَیهِ نَموتُ وَ عَلَیهِ نُبْعَثُ وَلانُغَیرُ وَلانُبَدِّلُ وَلا نَشُک (وَلانَجْحَدُ) وَلانَرْتابُ؛ با تو پیمان می‌بندیم با دل و جان و زبان و دست‌هایمان. با این پیمان زنده‌ایم و با آن خواهیم مرد و با آن اعتقاد برانگیخته می‌شویم. و هرگز آن را دگرگون نکرده شک و انکار نخواهیم داشت و از عهد و پیمان خود برنمی‌گردیم.»

عهد‌شکنی دیگر رذیله اخلاقی و مانع ره یافتن به این مسیر حق است؛ گویا این وصف کسانی از نامردمانی است در عرصه تاریخ، که عرصه را بر حق پرستان تنگ کرده و در فراز و نشیبی زشت به رغم قول و قرار اولیه در بزنگاه و بحران، شانه خالی کرده و راه باطل پیش می‌گیرند. اینجاست که پیامبر خدا از وفای به عهد سخن گفته و مخاطبان را با این عبارت «یهْلِک الله مَنْ غَدَرَ وَ یرْحَمُ مَنْ وَفی، (وَ مَنْ نَکثَ فَإِنَّما ینْکثُ عَلی نَفْسِهِ وَ مَنْ أَوْفی بِما عاهَدَ عَلَیهُ الله فَسَیؤْتیهِ أَجْراً عَظیماً؛ خداوند مکاران را تباه می‌کند و به باوفایان مهر می‌ورزد. هر که پیمان شکند جز این نیست که به زیان خود گام برداشته، و هر که بر عهدی که با خدا بسته پابرجا ماند، به زودی خدا او را پاداش بزرگی خواهد داد.» از عهدشکنی به دور داشته و باز از مخاطبان خود می‌خواهد که در بیعت خویش پایدار بمانند و عهدشکنی، این صفت ناپسند را از خود دور کنند.

شیطان منبع همه شرور و پیام‌آور همه بدی‌ها و رهروان او نابخردانی از جنس اویند. دنباله‌روی شیطان ورطه هلاکت دیگر در مسیر باطل و دوری از حق‌پرستی است. در همین خطبه غدیر آمد که «أَلا إِنَّ أَعْدائَهُمْ هُمُ السُّفَهاءُالْغاوُونَ إِخْوانُ الشَّیاطینِ یوحی بَعْضُهُمْ إِلی بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرورا؛ آگاه باشید که دشمنانشان همان نادانان گمراه هستند، که برادران شیاطینند و بعضی از آن‌ها با بعضی دیگر سخنان زیبا و فریبنده می‌گویند، به این‌سبب که مغرور شوند.»

تکبر و خودبرتربینی دیگر رذیله در ندیدن حق و حقانیت است. تمسک رسول گرامی اسلام در روز غدیر و در خطبه غدیر به آیه شریفه پیام‌آور این هشدار بزرگ است که فرمود: «مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُ سَیکونُ مِنْ بَعْدی أَئمَّةٌ یدْعُونَ إِلَی النّارِ وَیوْمَ الْقِیامَةِ لاینْصَرونَ. مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّ الله وَأَنَا بَریئانِ مِنْهُمْ. مَعاشِرَالنّاسِ، إِنَّهُمْ وَأَنْصارَهُمْ وَأَتْباعَهُمْ وَأَشْیاعَهُمْ فِی الدَّرْک الْأَسْفَلِ مِنَ النّارِ وَلَبِئْسَ مَثْوَی الْمُتَکبِّرِینَ؛ مردمان به‌زودی پس از من پیشوایانی خواهند بود که شما را به‌سوی آتش می‌خوانند و در روز رستاخیز تنها و بدون یاور خواهند ماند. هان مردمان خداوند و من از آنان بیزاریم. هان مردمان آنان و یاران و پیروانشان در بدترین جای جهنم، جایگاه متکبران خواهند بود.»

حقد و کینه نهادینه شده، دنیاطلبی، بی‌انصافی و نمک‌ناشناسی و چشم به روی نکات مثبت بستن، اعتماد به شایعه و بی‌سند حرف زدن، دین را سپر خود قرار دادن، اصرار بر نظر شخصی و لجاجت در این مسیر و به‌ویژه بی‌توجهی خواص به نقش خود در به انحراف کشاندن جامعه دیگر رذائلی است که چونان موارد بالا فرصت‌های طلایی را از انسان می‌گیرد و انسان را به بیراهه می‌کشاند. 

این مصائب بر انسان نیاید جز به دست انسان؛ چنین نگردد جز اینکه انسان از ابتدا و با بی‌مبالاتی و بی‌توجهی به عهد با خدا، راه بر شیطان و وسوسه نفس باز گذارد و زمینه‌های رشد رذائل اخلاقی را در درون خود فراهم کند. شوره‌زار دل را مزرعه خار و خاشاک کند و به آن دل خوش کند و موجبات گمراهی خود و فاصله گرفته از امام خود را فراهم کند که «أَلا وَ إِنَّهُ لایبْغِضُ عَلِیاً إِلاّشَقِی، وَ لایوالی عَلِیاً إِلاَّ تَقِی، وَ لایؤْمِنُ بِهِ إِلاّ مُؤْمِنٌ مُخْلِصٌ؛ بدبخت و ستمگر جز کسی که علی را دشمن بدارد، نیست و پارسا و پرهیزگار جز کسی که علی را دوست بدارد، نیست و مؤمن با تقوای حقیقی جز کسی که به او ایمان داشته باشد، نیست.» 

روشن است که آثار این بی‌اخلاقی ابتدا کوری چشم دل و بی‌بصیرتی می‌شود که در قرآن می‌فرماید: «وَمَنْ كَانَ فِي هَذِهِ أَعْمَى فَهُوَ فِي الْآخِرَةِ أَعْمَى وَأَضَلُّ سَبِيلًا؛ و هر كه در اين دنيا كوردل باشد در آخرت هم كوردل و گمراه‌تر خواهد بود.» (سوره اسراء/ آیه ۷۲) و به تعبیر مرحوم علامه طباطبایی «هر كه در اين نشاءه يعنى زندگى دنيا امام حق را نشناسد و راه حق نپيمايد چنين كسى در آخرت سعادت و رستگارى را نمى‌بيند و راه به سوى آمرزش نمى‌برد.» یا در آیه دیگری از قرآن می‌فرماید: «وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا وَنَحْشُرُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَعْمَى؛ و هر كس از ياد من دل بگرداند در حقيقت زندگى تنگ و سختى خواهد داشت و روز رستاخيز او را نابينا محشور مى‌کنیم.» (سوره طه/ آیه ۱۲۴) 

و کوری و بی‌بصیرتی می‌شود زمینه و آغاز فتنه‌گری که پیامبر(ص) از آن همه اذیت و آزار خواص این‌چنین فرمود: «وَکَثْرَةِ أَذاهُمْ لی غَیْرَ مَرَّةٍ حَتّی سَمَّونی أُذُناً وَ زَعَمُوا أَنِّی کَذالِکَ لِکَثْرَةِ مُلازَمَتِهِ إِیّی وَ إِقْبالی عَلَیْهِ (وَ هَواهُ وَ قَبُولِهِ مِنِّی) حَتّی أَنْزَلَ الله عَزَّوَجَلَّ فی ذالِکَ (وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذونَ النَّبِی وَ یَقولونَ هُوَ أُذُنٌ، قُلْ أُذُنُ - (عَلَی الَّذینَ یَزْعُمونَ أَنَّهُ أُذُنٌ) - خَیْرٍ لَکُمْ، یُؤْمِنُ بِالله وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ؛ و من از جبرئیل درخواستم که از خداوند سلام اجازه کند و مرا از این مأموریت معاف فرماید. زیرا کمی پرهیزگاران و فزونی منافقان و دسیسی ملامت‌گران و مکر مسخره‌کنندگان اسلام را می‌دانم؛ همانان که خداوند در کتاب خود در وصفشان فرموده: به زبان آن را می‌گویند که در دل‌هایشان نیست و آن را اندک و آسان می‌شمارند حال آن که نزد خداوند بس بزرگ است.» ملامت‌گری، حیله‌گری، استهزا، نسبت ناروا و عدم اطاعت از ولی امر زمان.